جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
کد خبر: 422672
۲۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۷:۵۴
جهان اسلام

حوزه/ پیروزی انقلاب اسلامی و از سوی دیگر اثر پذیری فراوان شیعیان در مناطق مختلف دنیا، سبب ایجاد تحرک و هویت جمعی بین شیعیان گردیده است.

خبرگزاری «حوزه»، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تغییرات فراوانی، در سطح منطقه ای و جهانی، ایجاد کرد، اما شیعیان در کشورهای عراق، بحرین، لبنان، سوریه و برخی از کشورهای حاشیه ی خلیج فارس، با توجه به داشتن اشتراکات مذهبی و استراتژیک، بیشترین تأثیر را از انقلاب اسلامی پذیرفتند.
این تأثیر را شاید بتوان در قالب شکل گیری هویت جمعی شیعی در سطح کلان بررسی کرد. امرای سنی کشورهای منطقه و قدرت های جهانی این هم گرایی شیعه در سطح منطقه ی خاورمیانه را هلال شیعی نامیده اند.
روشن است که تحولات اخیر در عراق، لبنان، بحرین و یمن سبب حرکت و جنب وجوشی دوباره در این هلال شده است، اما موانع متعددی، چه در سطح داخلی و چه در سطح منطقه، وجود دارد که ممکن است تحقق عینی و واقعی هلال شیعی را به تأخیر بیندازد یا ناممکن کند. در مقاله ی پیش رو عوامل مؤثر در شکل گیری این هلال و نیروهای مخالف با تحقق آن در سطح منطقه و جهان تحلیل و بررسی شده اند.
پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 در ایران که کشوری شیعی مذهب است و از سوی دیگر اثر پذیری فراوان شیعیان در مناطق مختلف دنیا، به ویژه در منطقه ی خاورمیانه، سبب ایجاد تحرک و هویت جمعی بین شیعیان گردیده است. این بیداری و کسب هویت جمعی سبب شکل گیری کمربندی شیعی شده است که ایران، شیعیان عراق، بحرین و سوریه و لبنان را دربرمی گیرد. البته عده ای، مبارزان فلسطینی با الگوهای شیعی و به طور معین حماس را جز این کمربند به شمار آورده اند.
تحولات سال های اخیر در خاورمیانه و در رأس آنها اشغال عراق و به حکومت رسیدن دولتی شیعی در این کشور سبب مهم تر شدن این کمربند شیعی در منطقه شده است. در پی این تحولات و گسترش روحیه ی انقلابی شیعی، اظهار نگرانی هایی در بین برخی حکومت های پادشاهی سنی مذهب دیده می شود. آنان این کمربند شیعی را هلال شیعی می نامند و آن را در مقابل هلال سبز سنی مذهب مطرح می کنند. براساس باور ایشان این هلال از ایران آغاز می شود و تا مرزهای سوریه ادامه دارد و به حزب الله می پیوندد و سرانجام حماس را دربرمی گیرد.
این مفهوم ابتدا با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و روی کار آمدن دولتی شیعی، مطرح شد. با پیروزی انقلاب در ایران، شیعیان، که خود را گروهی اقلیت و محروم از قدرت اجتماعی و سیاسی تصور می کردند، امیدوار شدند و انگیزه ی حرکت در آنها ایجاد شد.
مفهوم هلال شیعی از بهار 1382 و پس از به قدرت رسیدن شیعیان در عراق اهمیت بیشتری یافت و امریکا کوشید با طرح تهدید هلال شیعی از سویی دولت های عربی را در مقابل شیعیان قرار دهد و از سوی دیگر با بزرگ جلوه دادن این مفهوم، ذهن سران عرب را از موضوع اسرائیل دور کند و با مخدوش کردن چهره ی ایران و شیعیان، آنها را دشمنان اصلی دولت های سنی معرفی کند.
دولت های پادشاهی و سنی عربی خاورمیانه از ایجاد این کمربند یا هلال شیعی بسیار نگران اند. بسیاری اکنون در منطقه از آن بیم دارند که با تشکیل «هلال شیعی» توسط شیعیان ایرانی، لبنانی، عراقی و به طور کلی شیعیان ساکن در منطقه ی خلیج فارس عملاً عرصه بر حکومت های عمدتاً سنی مذهب تنگ تر شود و منافع این حکومت ها در آینده جداً تهدید شود. تحلیلگران معتقدند که هلال شیعی را حاکمان دیکتاتوری در منطقه مطرح کرده اند که به نوعی امریکا و اسرائیل برای مقابله با شیعیان از آنان استفاده می کنند و به کارگیری این مفهوم از روی تعصب است و پایه و اساس ندارد.
شکل گیری این کمربند شیعی در منطقه ی خاورمیانه می تواند منافع دولت های غربی، به ویژه امریکا، و دولت های منطقه ی وابسته به امریکا را تهدید کند. باید این نکته را هم در نظر گرفت که شکل گیری هلال شیعی در منطقه ای در حال رخ دادن است که بخش اعظمی از انرژی دنیا از آن تأمین می شود و همین نکته بر حساسیت موضوع بسیار می افزاید.

عوامل احیای تفکر شیعی
عوامل احیای تفکر شیعی را می توان به دو دسته تقسیم کرد: 1. عوامل درونی و ایدئولوژیک؛ 2. عوامل خارجی و بین المللی. در بعد اول مذهب تشیع طی تاریخ مذهبی انقلابی و دارای ماهیتی اصلاح طلب بوده است و شاید بتوان مهم ترین عامل احیای تفکر شیعی را ایدئولوژی انقلابی آن دانست. عوامل خارجی متعددند، لکن مهم ترین آنها پیروزی انقلاب اسلامی در ایران است که سبب تحول، امیدواری و حرکت در جمعیت های شیعی سراسر جهان شد.

1. عوامل دورنی و ایدئولوژیک
عوامل بسیاری سبب احیا و خیزش تفکر شیعی شده، اما از نظر فولر فرانکه موارد ذیل عامل این خیزش بوده: 1. سرخوردگی جهان اسلام در مواجهه با تجدد و نوسازی غرب؛ 2. شکست حکومت های غرب گرا در مسئله ی فلسطین؛ 3. انشقاق در جامعه که به دنبال گسترش شهرنشینی و دیوان سالاری غیر سودمند پدید آمد؛ 4. انزوای دیرین سیاسی شیعیان؛ 5. محدود شدن آزادی های مذهبی شیعیان از سوی حکومت ها؛ 6. تبعیض اجتماعی و اقتصادی فراگیر برای شیعیان.

2. عوامل خارجی
تحولات منطقه ای و حضور نظامی امریکا در منطقه از دیگر عواملی بود که شرایط را برای حضور جدی شیعیان در عرصه های بین المللی و سیاسی به صورتی ناخود آگاه و غیر مستقیم فراهم کرد.
الف) ایران: ایران را می توان رکن و ستون اصلی هلال شیعی دانست؛ زیرا تنها دولت شیعی مذهب مستقل و قدرتمند است که بیش از سی سال به حیات خود ادامه می دهد و می تواند مادر و کانون اصلی این هلال به شمار آید.
انقلاب اسلامی در حالی در ایران رخ داد که رژیم حاکم بر این کشور شریک و هم پیمان اصلی امریکا در منطقه به شمار می رفت و قرار بود ژاندارم منطقه گردد. وجود منابع نفتی عظیم و موقعیت ژئوپولیتیک این کشور همگی بر اهمیت و تأثیرگذاری انقلاب اسلامی می افزود. همه ی حساسیت های ذکرشده در کنار ماهیت فکری و ایدئولوژیکی انقلاب، که سیاست صدور جزء اصول اولیه آن بود، بر میزان تأثیرگذاری این حرکت در افکار عمومی و جهانی، به ویژه شیعیان می افزود.
امام خمینی صدور انقلاب را خصلت ذاتی و گریز ناپذیر انقلاب اسلامی معرفی می کرد. برای ایشان صدور انقلاب هم تکلیفی بود منطبق بر همان احساسی که برای حاکمیت اسلام و احکام تعالی بخش آن در داخل کشور ایران، مسلمانان مکلف به انجام دادن آن بودند، هم اینکه صدور انقلاب را در حکم تاکتیکی تهاجمی علیه دشمنان و انقلاب برای دور کردن خطر آنان و به نوعی صیانت از انقلاب ضروری می دانست و عزم راسخ خود و مسئولان نظام را در این زمینه با صراحت اعلام می کرد.
برای شیعیان زمینه ها و دلایل بسیار مهمی وجود داشت که انقلاب ایران را کعبه ی آمال و الگوی خود ببینند و با ایران همدلی داشته باشند. به طور کلی شیعیان، چه در کشورهایی که اکثریت دارند و چه کشور هایی که در اقلیت اند، تحت حاکمیت اهل سنت و بعضاً حکومت های غیر دینی به سر می برند، و از اوضاع اقتصادی، سیاسی و رفتار تبعیض آمیز دولت های حاکم شان ناراضی اند.
جوار و قرب جغرافیایی و اشتراکات تاریخی، وجود مکان های مقدسه ی دینی و مذهبی طراز اول در بین منطقه، تجاوز اسرائیل و مظلومیت ملت فلسطین و اقلیت عظیم شیعه همه از عواملی هستند که در بررسی تأثیرات فرامرزی انقلاب اسلامی در منطقه ی غربی آسیا اهمیت دارد.
براندازی رژیم شاهنشاهی طرف دار غرب و امریکا سبب افزایش اعتمادبه نفس شیعیان جهان و ایجاد انگیزه در آنها برای تحرک شد.
البته درباره ی جایگاه ایران در هلال شیعی تحلیلگران دیدگاه های متفاوتی دارند، عده ای مدیریت ایران و تأثیر آن را بر شیعیان کاملاً برنامه ریزی شده و برای کسب قدرت در منطقه ی خاورمیانه و سطح بین المللی می دانند و عده ای دیگر آن را نتیجه ی ماهیت ایدئولوژیک انقلاب ایران معرفی می کنند.
عده ای از شکل گیری امپریالیسم شیعی برای کسب قدرت جهانی خبر می دهند: «ایران ادعای رهبری جهانی انقلاب اسلامی به نام یک اتحادیه ی شیعی را دارد. هدف این اتحادیه نه تنها ایجاد هماهنگی میان جوامع شیعه، بلکه استقرار اسلام شیعی در میان جهان اسلام و قصد اسلامی شدن عمومی جهان است». این دسته از تحلیلگران اتحادیه ی شیعی را ابراز دیپلماسی ایران برای افزایش قدرت بین المللی خود معرفی می کنند.
همان گونه که مشاهده شد، تحلیلگران هلال شیعی را برنامه ریزی ایران در سیاست خارجی خود معرفی می کنند؛ البته آنچه به حقیقت نزدیک تر است آن است که هلال شیعی هم به اراده ی رهبران انقلاب به صورت برنامه ریزی شده تقویت می شود و هم به صورت ناخودآگاه تابع ایدئولوژی جهان شمول انقلاب اسلامی است. به عبارتی می توان گفت تلاش ناآگاهانه ی ایران برای ایجاد هلال شیعی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی با گذشت زمان به صورت آگاهانه و برنامه ریزی شده در آمد.
ب) شیعیان عراق: بعد از ایران مهم ترین کشور در هلال شیعی کشور عراق است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران موجی عظیم از احساسات اسلامی و ضد بعثی جوان های متعهد و مومن عراق را فرا گرفت. مردم مظلوم و زجرکشیده ی عراق پس از سال ها سلطه ی بعثی ها به رهایی از این فشار و ظلم امیدوارتر شدند. جوش و خروش جوانان، که متأثر از مبارزات مردم ایران بود، آنان را به سوی رهبری می کشاند تا با هدایت خویش به سوی هدف آنان، که ایجاد جمهوری اسلامی بود، گسیل دارد؛ ازهمین رو گروه گروه از مسلمانان متعهد به نجف می رفتند و ضمن در اختیار قرار دادن همه ی امکانات خود به آیت الله صدر برای انجام دادن هر نوع فداکاری اعلام آمادگی می کردند.
روابط مستمر مراکز اندیشه و علم تشیع دو کشور عراق و ایران با یکدیگر باعث استواری تأثیر ایران در عراق شد. این آمیختگی اندیشه های تشیع دو کشور سبب شد زعامت مذهبی مردم این کشور به دست ایرانیان یا کسانی افتاد که ایرانی الاصل بودند. گذشته از رهبران مذهبی و وعاظ که نفوذ کلامی وسیع داشتند بیشتر طلبه های علوم مدارس مذهبی نجف اشرف نیز ایرانی بودند که بیشتر آنان پس از پایان تحصیلات خود، اقامت در کربلا و نجف را ترجیح می دادند. اقامت این عده در این شهرها باعث شد شیوه های تفکر ایرانی هر چه بیشتر در جامعه ی عراق اثر بگذارد.
مؤمنان و روحانیان ایران قرن هاست که مجذوب سه مکان مقدس در عراق (نجف، کربلا، و کاظمین) شده اند. در عوض شیعیان عراق نیز شیعیان ایران را حامی سیاسی خود و وزنه ای در مقابل فرمانروایان سنی بغداد می دانستند. این روابط، شیعیان عراق را به هدف مناسبی برای سیاست های ایران به منظور سرنگونی رژیم عراق، چه در دوران شاه و چه در دوران آیت الله خمینی، تبدیل کرد. به این ترتیب، نفوذ ایران عامل مهمی در تحول ایدئولوژیک و سازمانی پیکارجویی شیعیان عراق به شمار می آید و بسیاری از گروه های نماینده ی مقاومت شیعی در برابر قدرت بعثی عراق با ایران تماس هایی داشتند. از میان این گروه ها می توان به حزب الدعوه و گروه الفاطمی اشاره کرد.
حزب الدعوه و رهبر آن آیت الله صدر تلاش خود را برای احقاق حقوق شیعیان افزایش دادند و کوشیدند با ایجاد اتحاد در بین شیعیان عراق و انجام فعالیت های نظامی به اهداف خود نزدیک تر شوند. در این میان هم گرایی رهبران حزب الدعوه، به ویژه آیت الله صدر و رهبران ایران سبب همکاری بسیار نزدیک این رهبران با هم شد. بازوی نظامی حزب الدعوه نیز، به کمک ایران و سوریه به عملیات خود علیه رژیم ادامه داد. یکی دیگر از ارگان های ضد رژیم عراق که ایران از آن حمایت می کرد، مجلس اعلای انقلاب اسلامی بود. مجلس اعلای انقلاب اسلامی که در ایران مستقر بود، در حکم ارگان عالی رهبران مبارزه شیعه در عراق، فعالیت می کرد.
جنگ ایران و عراق اتفاقی بود که در گسترش تأثیرات انقلاب اسلامی ایران بر عراق، به ویژه شیعیان عراق، بسیار مؤثر بود. جنگ که درواقع فرصت و ابزاری برای نابودی انقلاب اسلامی به دست صدام و حامیانش تلقی می گردید در عمل به فرصت و ابزاری برای صدور انقلاب مبدل شد.
انقلاب اسلامی برای صدام تهدید بود زیرا: 1. اکثریت مردم عراق شیعه بودند، اما شیعیان کم ترین سهم را در قدرت و ساختار سیاسی داشتند. ازهمین رو انقلابی با آموزه های تشیع و تأسیس حکومت دینی، ممکن بود این اکثریت را به حرکت اندازد و صدام و حزب بعث را از قدرت ساقط کند؛ 2. امام خمینی(ره)، در مقام مرجع شیعیان، در آنجا پایگاه داشت و صدام در حمایت از شاه، امام(ره) را در مهر 1357 از عراق خارج کرد؛ 3. از همان روزهای اولیه ی آغاز انقلاب و انعکاس اخبار آن، توده های مردم عراق، به ویژه شیعیان، عکس العمل های چشمگیری از خود نشان دادند؛ 4. حزب الدعوه یکی از تشکیلات سیاسی شیعی در آن زمان بود که حداقل بیست سال سابقه داشت و آیت الله محمد باقر صدر رهبر و مرشد این حرکت بود. پیروزی انقلاب سبب احیا، تشدید و توسعه فعالیت این حزب گردید و این امر برای رژیم عراق تهدیدی جدی به شمار می آمد. این حکومت تصور می کرد سرکوب شدید داخلی و اقدام به جنگ خارجی می تواند نجات بخش باشد.
صدام تأکید کرده بود که دیگر اشتباه شاه را نمی کند و رهبر انقلاب را آزاد نمی گذارد؛ بنابراین آیت الله صدر و خانواده ی او را تحت کنترل شدید در آورد و سرانجام وی و خواهرش بنت الهدی را دستگیر و شهید کرد؛ آیت الله صدر در عراق همان کاری را می کرد که امام(ره) در ایران کرد.
تأثیرات انقلاب اسلامی بر عراق به دلیل سیاست های سرکوب گرایانه صدام کنترل شد و با مرور زمان کم رنگ تر گردید، اما حمله ی امریکا به عراق شرایط جدیدی را فراهم آورد. روی کار آمدن دولتی شیعی در عراق، جایگاه عراق را در هلال شیعی بسیار پررنگ تر کرد؛ به گونه ای که شاید بتوان آن را تولد دوباره ی هلال شیعی یا مرحله ی دوم رشد آن پس انقلاب ایران دانست.
ج) عربستان: عربستان، که از یک حکومت مرکزی سنی نسبتاً مقتدر برخوردار است، از امواج بیداری شیعیان بعد از انقلاب اسلامی به دور نبود و این تحولات شیعی در وضعیتی رخ می داد که استان های شرقی عربستان، یعنی مناطق نفت خیز این کشور، محل تمرکز شیعیان اثنی عشری بودند.
تحولات درونی عربستان و اقدام شیعیان هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران همگی شواهدی بر تأثیرگذاری انقلاب بر شیعیان این کشور است. شورش وسیع توده ی قطیف و سیوجات در اواخر سال 1979م، با دوران عزاداری شیعیان (عاشورا) و گروگان گیری دیپلمات های امریکایی در تهران هم زمان بود. روی دادن هم زمان این حوادث به دنبال انقلاب ایران در نظر سعودی ها ناخوشایند و بدشگون تلقی می شد. درواقع ندای آیت الله خمینی از نظر 440.000 شیعه ی استان های شرقی، نوعی دعوت به شورش به شمار می آمد.
تحولات و تحرکات شیعه با توجه به حضور دولت مقتدر مرکزی عربستان و سرکوب شدید این قیام ها، نتوانسته است چندان تحولی در عربستان به وجود آورد. این نکته نیز اهمیت دارد که سرنوشت شیعیان عربستان و نوع تعامل دولت مرکزی با آنان همیشه تابعی از نوع ارتباط دولت مرکزی سعودی با ایران بوده است. اما در کل سیاست اصلی عربستان در قبال شیعیان، کنترل شدید و جلوگیری از هر گونه تحرک ضد حکومتی است.
د) کویت: ازآنجاکه انقلاب اسلامی ایران دارای بازتاب های جهانی وسیعی بود، کشور کویت که در نزدیکی ایران قرار داشت، از این بازتاب مستثنا نبود. در این میان دولت کویت، که به حفظ وضع موجود در منطقه ی خلیج فارس تمایل داشت، مجبور شد سیاست های خود را با ایران تغییر دهد. این کشور سیاستی احتیاط آمیز در پیش گرفت و در وهله ی اول موضع خاصمانه ای علیه جمهوری اسلامی اتخاذ نکرد.
در حدود 20 درصد جمعیت کویت شیعه هستند که بخش عمده ای از آنان ایرانیان مهاجر به کویت اند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت شیعیان و ایرانیان مقیم آنجا منسجم تر شد و دولتمردان کویت را نگران کرد.
دولت کویت به منظور تحت کنترل در آوردن اقلیت شیعی این کشور، ابتدا به سلب تابعیت و تبعید آنها اقدام کرد، اما پس از مدتی با افتتاح دوباره ی مجلس ملی و استفاده از وزرای شیعه در کابینه، کوشید این اقلیت شیعی را تحت کنترل در آورد.
در این میان دولت کویت نگرانی فراوانی نسبت به ایرانیان مقیم در کویت داشت که کوشید با اخراج آنان از خاک کویت خود را از این تهدید فزاینده دور کند. پیگیری این سیاست درنهایت به نفع دولت کویت تمام شد زیرا ایرانیانی که از وضعیت مالی مناسبی در کویت برخوردار بودند به ترک این کشور و رها کردن اندوخته های خود تمایلی نداشتند و به همین دلیل به تدریج از فعالیت سیاسی شیعیان کویت کاسته شد.
درکل می توان به این جمع بندی رسید که تحولات شیعی در کویت، تحت تأثیر انقلاب اسلامی، چندان عمیق و پایدار نبود و جز ایجاد هویتی جمعی برای شیعیان و ابراز مخالفت های مقطعی نتوانست به صورت پایدار و اثربخش در فضای سیاسی کویت تحولی ایجاد کند.
ﻫ) عمان: کشوری است که موقعیتی استراتژیک در تنگه ی هرمز دارد و برای ایران و کشورهای قدرتمند از اهمیت خاصی برخوردار است. اقلیت چشمگیری از شیعیان در آن کشور ساکن هستند که تحت تأثیر انقلاب اسلامی، مطابق گزارش موجود، امتداداً هویت مذهبی و شیعی خود را تحکیم کرده اما نمود سیاسی درخور توجهی نداشته اند.
شیعیان عمان معمولاً در پایتخت مسقط و شهرهای ساحلی ساکن اند. بخش عمده ای از شیعیان عمان از مهاجران ایرانی هستند که طی حدود یک صد سال اخیر و به ویژه با توجه به مشکلات دوران پهلوی به عمان مهاجرت کرده اند.
تعدادی از جوانان عمانی برای تحصیل علوم دینیه وارد ایران شده و در قم مشغول تحصیل اند. بعضی از آنان، پس از پایان یافتن تحصیل، بازگشته و کرسی های درس و مدارس دینی در عمان دایر کرده اند. به دلیل وجود اقلیت شیعی در عمان و حساسیت حاکمیت عمان نسبت به شیعیان و تحولات انقلاب اسلامی، روابط شیعیان با انقلابی های ایران کم رنگ و سرد شده است.
شیعیان، امروز یکی از نیروهای تأثیرگذار در جامعه ی عمان به شمار می روند و رهبران و جامعه ی آنان را شهروندانی با تقوا و صالح می دانند. آنها پست های مهم دولتی را نیز تصدی می کنند.
و) بحرین: در بحرین، که 70 درصد از جمعیت حدود 443 هزار نفری آن شیعه هستند، اقلیتی سنی مذهبی از سالیان دور زمام امور را در دست داشته اند. همین انزوا در بین شیعیان بحرین، عاملی بود که آنان انقلاب ایران را فرصتی برای خروج از فشارهای حاکم تلقی کنند و بدین ترتیب پیروزی انقلاب ایران سبب افزایش انگیزه و امیدواری شیعیان بحرین شد.
بحرین، چه قبل و چه بعد از انقلاب ایران، کانون رستاخیز شیعی در کشورهای خلیج فارس بود. بیگانگی جامعه ی شیعه با حکومت به علت اصلیت ایرانی بعضی از اعضای آن تقویت می شود و به این ترتیب، در میان شیعیان بحرین، همیشه احساساتی به طرف داری از ایران وجود داشته است. به علاوه دعاوی طولانی ایران نسبت به این جزیره بر شکاف سنی و شیعه افزوده است.
همبستگی و اتحاد مردم مسلمان بحرین با مردم ایران به حدی است که سازمان آزادی بخش بحرین، در جایگاه نماینده ی همین مردم، قبل از پیروزی شکوهمند 22 بهمن با رهبران انقلابی ایران ارتباط داشت و همکاری می کرد. بسیاری از اعضای این سازمان سخنرانی های امام را ترجمه و برای مردم خود پخش می کردند تا آنها را به خوبی از خواسته های رهبر و انقلاب و خط مشی او مطلع نمایند و نیز می کوشیدند نوارهای سخنرانی های ایشان را در اختیار مؤمنان قرار دهند.
پیروزی انقلاب اسلامی تحولات و عکس العمل های فراوانی چه در شیعیان و چه در حاکمیت بحرین ایجاد کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی و اوج گیری دوباره ی شور و احساسات شیعی، طرح دوباره ی دعوی دیرینه ی اکثریت شیعه به برخورداری از حق برابر در حاکمیت از سال 1979 ـ 1980 از سر گرفته شد. اظهارات بعضی از مقامات رسمی ایران درباره ی حاکمیت ایران بر بحرین و الحاق آن به این کشور نیز باعث تشدید فشار خاندان آل خلیفه بر شیعیان بحرین گردید.
هرایر دکمجیان معتقد است که امام خمینی(ره) برخلاف شاه، که می کوشید بحرین را ضمیمه ی ایران کند، می خواهد با انقلابی کردن شیعیان بحرین حکومت آل خلیفه را بر اندازد، و جبهه ی اسلامی برای آزادی بحرین به همین منظور ایجاد و حمایت می شود.
دولت بحرین در دوران جنگ ایران و عراق اعلام بی طرفی کرد، ولی در عمل از سیاست های دولت عراق حمایت نمود و همین رویکرد سبب افزایش تنش بین شیعیان مدافع ایران و آل خلیفه شد؛ به همین دلیل حکومت آل خلیفه اعلام کرد که تعهد دارد بعضی از رهبران مشهور شیعی را اعدام کند. این حکومت با هر گونه تظاهرات شیعیان مقابله می کرد. اوج این سرکوب ها در تظاهرات شیعیان در آوریل 1980م در اعتراض به ترور آیت الله صدر روی داد.
روابط سیاسی ایران و بحرین هیچ گاه حالتی ثابت نداشت. روابط دو کشور بعد از جنگ بهبود یافت، ولی در سال 1372 دوباره به سردی گرایید. در سال 1373 وزیر امورخارجه ی بحرین در نطق خود در سازمان ملل درباره ی اختلافات ارضی امارات با ایران از آن کشور در مقابل ایران طرف داری کرد. دولت بحرین در سال 1374 در شورای همکاری خلیج فارس جزء طرف داران صدور قطعنامه علیه ایران بود.
این روابط بعد از روی کار آمدن امیر جدید بحرین رو به بهبودی گذاشت. تحرکات شیعیان بحرین، که بعد از پیروزی انقلاب و از سال 1979م پررنگ و منسجم شده بود، متوقف شد و اما در پی به حاکمیت رسیدن شیعیان در عراق، شیعیان بحرین نیز امیدوار شدند.
شیعیان انتخابات سال 2002م در بحرین را تحریم کردند و اعتبار انتخابات را زیر سؤال بردند. در 26 مارس 2005م به فاصله ی اندکی پس از تأیید رسمی انتصاب جعفری برای تکیه زدن بر کرسی صدارت کابینه ی جدید عراق، در حدود هشتادهزار تظاهرکننده ی شیعه در بحرین به خیابان ها ریختند تا با مطالبه ی تصویب قانون اساسی جدیدی در کشورشان خواستار دستیابی شیعیان به حقوق بیشتر شوند. مهم ترین خواسته ی آنها حق انتخاب نخست وزیر به جای انتصاب او از جانب شخص پادشاه بود. در پی آن شیعیان توانستند در مجلس ملی بحرین پیروزهایی را کسب کنند و جایگاه خود را در حاکمیت سیاسی بحرین پررنگ تر سازند.
و) لبنان: دلایل بسیاری بر چرایی اثرپذیری شیعیان لبنان از انقلاب اسلامی ایران وجود دارد؛ از جمله اشتراکات مذهبی، ظلم و ستم علیه اقلیت شیعه، و داشتن سابقه ی تاریخی مشترک در حوزه های ارتباطی علمای شیعی، به ویژه علمای جبل عامل.
انقلاب اسلامی ضمن آنکه هویت اسلامی مسلمانان در لبنان را تقویت کرد، از لحاظ سیاسی نیز کفه ی تعادل و موازنه ی قومی و قدرتی را به سود مسلمانان تغییر داد و شیعیان لبنان را به جلوداری حزب الله به قدرت تعیین کننده در سطح لبنان و نیز مبارزه با اسرائیل مبدل کرد.
شدیدترین و محسوس ترین اثر انقلاب اسلامی در لبنان، که با ابتکار عمل و تیزبینی امام خمینی(ره) ایجاد شد، تأسیس و ایجاد جنبش حزب الله در تابستان 1983م است؛ به گونه ای که هر جا از انقلاب اسلامی و لبنان صحبت می شود ذهن ها متوجه حزب الله می گردد.
زمینه ی شکل گیری چنین جنبشی در عرصه ی سیاسی لبنان را امام موسی صدر و شهید چمران با فعالیت خود در مناطق جنوبی و شیعه نشین لبنان، که زادگاه حزب الله است، فراهم کردند.
شکل گیری جنبش حزب الله و توانمندی های این حزب در عرصه ی سیاسی و نظامی در منطقه ای حساس از خاورمیانه این امکان را برای ایران فراهم کرده است تا مبارزه با دولت های غربی، به ویژه امریکا و دست پرورده اش اسرائیل، را در فاصله ای دورتر از مرزهای سیاسی ـ جغرافیایی خود پیگیری کند و کمترین هزینه های نبرد را متقبل شود.
ز) سوریه: حاکمیت یک رژیم علوی که اقلیتی در سوریه هستند، رقابت حزب بعث سوریه با حزب بعث حاکم در عراق و تحت فشار قرار گرفتن از جانب اسرائیل، رهبران سوری را بر آن داشت تا به انقلاب اسلامی به دید حامی خود در منطقه بنگرند؛ بااین حال همکاری بین دولت سوریه و دولتمردان انقلاب ایران رابطه ای دو سویه بوده است و هر کدام از دو طرف با برقراری این ارتباط به اهداف خود نزدیک شده اند.
تحلیلگر سوری، «مبید» این رابطه ی دوطرفه را این گونه بررسی و توجیه کرده است: «حمایت سوریه از انقلاب ایران در سال 1979م آغاز شد. دلیل حمایت سوری ها اتخاذ مواضع عداوت آمیز رهبران انقلاب ایران در برابر رژیمی بود که آشکارا مورد حمایت امریکا و متحد اسرائیل قلمداد می شد؛ ازاین رو مخالفت با رژیم سلطنتی محمدرضا پهلوی صراحتاً به معنای هم سویی با سیاست های مورد دلخواه دمشق در منطقه ی حساس خاورمیانه و به طور کلی در جهان بود. ... وقتی جنگ (ایران ـ عراق) به پایان رسید دو کشور فضای بیشتری را برای مقابله با دشمن اصلی مشترک، یعنی اسرائیل، فراهم دیدند و تلاش کردند تا از طریق تقویت حزب الله در جنوب لبنان به خواسته های خویش در این رابطه جامه ی عمل بپوشانند. ایران البته این همکاری را فارغ از علایق طبیعی خویش، که همانا بسط نفوذ شیعیان در منطقه بوده است، پایه گذاری کرد. سوریه نیز تلاش می کرد تا با همکاری ایران، به عنوان یک رژیم قابل اعتنا، جنگ دیرین خود را با اسرائیل با طرز آبرومندانه تری ادامه دهد».
درکل مشاهده می شود که رابطه ای استراتژیک چه در دوران حیات حافظ اسد و چه بعد از مرگش و به حکومت رسیدن بشار اسد بین ایران و سوریه برقرار است؛ ارتباطی که در نگاه اولیه ممکن نیست؛ زیرا در طرفی ایران و افکار انقلابی قرار دارد و در طرف دیگر کشوری پایبند به ایدئولوژی ناسیونالیستی ـ سوسیالیستی بعث.

آینده ی جهان اسلام و هلال شیعی
آینده ی ایدئولوژیک جهان اسلام را می توان در قالب رقابت های ایدوئولوژیک اسلام گرایی سکولار در ترکیه، بنیادگرایی افراطی وهابیت در عربستان و اندیشه ی سیاسی شیعی در ایران پیش بینی کرد.
حکومت ترکیه می کوشد با عضویت در اتحادیه ی اروپا، افزایش نفوذ در کشورهای همسایه ی خود به ویژه با تأکید بر مشترکات قومی و زبانی و بالا بردن توانمندی های اقتصادی کشور خود، آینده ی جهان اسلام و منطقه را به دست بگیرد.
عربستان سعودی و اندیشه ی وهابیت، که خود را ام القری جهان اسلام می داند، سال هاست با خرج کردن پول های نفتی در قالب های مختلف و تبلیغات گسترده می کوشد خود را مهد اسلام و اسلام گرایی معرفی کند.
ظهور انقلاب اسلامی در ایران و روی کار آمدن حکومت شیعی در این کشور، این فرصت را در اختیار اندیشه ی سیاسی شیعه قرار داده است تا بتواند الگوی ایدئولوژیکی خود را گسترش دهد، اما گسترش این اندیشه از یک سو به عوامل مختلف منطقه ای به ویژه فعالیت های غربی ها و امریکا و از سوی دیگر تأمین شدن شیعیان منطقه، چه از لحاظ سیاسی و چه اقتصادی مانند مادری دلسوز از جانب ایران بستگی دارد.
تحولات اخیر در عراق و روی کار آمدن دولت شیعی که دولتمردان آن سال ها در ایران ساکن بوده اند و به نوعی خود را مدیون ایرانیان می دانند، پیروزی های حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه علیه اسرائیل، که مستقیماً با ایران در ارتباط است، پیروزی های شیعیان بحرین در عرصه های سیاسی این کشور و سرانجام اقدامات الحوصی ها در یمن، همگی نشان می دهد که شکل گیری هلال شیعی ــ که بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 آغاز شده است ــ متوقف نشده و در حال تکامل و پیشرفت است.
اما در این میان موانعی وجود دارد، دولت عراق، دولت مستقل و توانمندی نیست و در کشوری حکومت می کند که اشغال شده، دارای مشکلات اقتصادی و امنیتی متعدد و جمعیتی ناهمگون از لحاظ مذهبی است؛ عده ای سنی کرد و سنی عرب در این کشور زندگی می کنند که خواهان حقوقی بیشتر برای خود در عراق اند.
لبنان و حزب الله هیچ گاه نمی توانند الگویی مانند الگوی ایران را بر خود برگزینند؛ زیرا وجود قومیت های مختلف در لبنان و نبودن یکپارچگی شیعی و نداشتن ابزارهای اجتماعی و اقتصادی کافی مانع از روی کار آمدن دولتی شیعی در لبنان می شود.
فرانسوا توال در مقاله ای به نام «ژئوپولتیک شیعه» شکل گیری هلال شیعی را رویا می پندارد و موانعی را بر می شمارد که شکل گیری آن را ناممکن نشان می دهد. از جمله موانع مدّنظر توال، شکاف میان تشیع دوازده امامی و دیگر شیعیان و شکاف بین تشیع ایرانی و تشیع عربی است. او درکل اعتقاد دارد چون هیچ گونه اتحادی بین گروه های شیعی وجود ندارد، «تشیع همچنان یک مذهب بدون تمرکز باقی می ماند و تعارضات ملی و مذهبی میان شاخههای تشیع این مذهب را سریعاً محکوم به ناتوانی خواهد کرد».
اما آنچه واقعیت دارد شاید کمی متفاوت با بدبینی های فرانسوا توال باشد. تحرکات اخیر ثابت خواهد کرد که قرن 21، قرن خودآگاهی شیعه خواهد بود. همان گونه که اشاره شد، پیروزی شیعیان در عراق و لبنان، محبوبیت سید حسن نصرالله، در مقام مرد اول جهان عرب، و جنبش های اعتراضی شیعه مانند آنچه در یمن رخ داد، از تحرک و تحول شیعیان حکایت می کند.
یکی دیگر از عواملی که بسیار در آینده ی هلال شیعی مؤثر خواهد بود، وضعیت ایران در موضوع هسته ای است. ایران، در جایگاه مادر و سرمنشأ هلال شیعی، اگر در قضیه ی هسته ای اش بتواند نتیجه ی مطلوب را کسب کند، می تواند با اعتمادبه نفس بیشتری به رهبری خود در جهان تشیع ادامه دهد و شیعیان دیگر را از داشتن حامی مهم و قدرتمندی مطمئن سازد.

نویسنده: حسین محمدی سیرت

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha